بـــا زیر مخالفی بگـــو بـم بشو م / لبخند بزن مقـــــابلت خم بشـو م
تو یک کلمه بگـــو که حـوّای منی / من امضا میدهم که آدم بشو م . . .
*********************************************************************
از لحظههای طی شده حظی نبرده ایم / خودرا به دست شاید و اما سپرده ایم
بشمار لحظه لحظه ی عمر گذشته را / هر چند ســـــال بود همانقدر مرده ایم . . .
******************************************************
هر چند کسی میان ما حــایل نیست / اما نگهت به سوی من مـــایل نیست گفتمقسمت دهم ، ولی میگـو یند / چشم تو به هیچ مذهبی قایل نیست . . .
*******************************
در فصلی که هـوا لطیف و عـــالی ست / فصلی که فصل عشق و فارغبالی ست
وقتی بــــاران به شیشه هــا میکوبد / در آغـــوشم چقدر جــــایت خـالی ست . . .
میخـــورمــــت
میتوانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم، کاش تو دریا بشوی